شرکت شده در همایش ۲۰۲۴ دانشگاه کمبریج «www.cambridgemuslimcollege.ac.uk»
Abstract For Online Conference on Proofs for God’s Existence in Islamic Thought
…حمیدرضا آیت اللهی معتقد است که هیچ کدام از اشکالات مذکور بر برهان امکان و وجوب در فلسفه اسلامی وارد نیست؛ زیرا اولا نقطه عزیمت برهان فیلسوفان اسلامی از ادراک عقلی شروع میگردد و به جهان تجربه، تسری مییابد؛ در حالی که در غرب، این برهان از تجربه شروع میگردد و به سوی عقل در حرکت است. ثانیا برهان مسلمانان، بدون نیاز به مقدمات تسلسل زمانی در علیت وجودی بجای علیت معده، و تبیین فلسفی ضرورت وجودی فراتر از ضرورت منطقی سامان مییابد. آیتاللهی با تعریفی که ارائه میکند ضرورت، علیت و وجود را را از اموری عقلانی و ثانی فلسفی میداند که به عنوان مبانی فلسفی به کمک این برهان میآیند. مدعای آیت اللهی به این صورت است که: عقل، بدون التفات به جهان خارج، ممکنالوجودی و واجب الوجود و رابطه آن دو را تحلیل می کند و نتیجه می گیرد اگر ممکن الوجودی در هرموقعیتی وجود داشته باشد باید واجب الوجودی نیز وجود داشته باشد. او سپس به تحلیل فلسفی جهان خارج می پردازد و می گوید اگر اثبات شود یک شی خارجی مثلا «این خودکار در اینجا» ممکن الوجودی است که وجود دارد در آن صورت وجود واجب الوجود اثبات خواهد شد. برای اثبات این مساله از سه استدلال مجزا استفاده می کند: سابقه نیستی داشتن این خودکار یا بررسی نسبت وجود به ماهیت خودکار یا صرفِ داشتن مفهوم ذهنی از خودکار…
Hamidreza Ayatollahy believes that none of the aforementioned objections apply to the argument of necessity and possibility in Islamic philosophy. Firstly, the starting point of this argument for Islamic philosophers begins with intellectual perception and extends to the experiential world, whereas in the West, the argument starts from experience and moves towards reason. Secondly, the Muslim argument is structured without requiring premises of temporal regress in existential causality instead of efficient causality and explains existential necessity beyond logical necessity.
Ayatollahy, with his definition, views necessity, causality, and existence as rational and secondary philosophical matters that serve as the philosophical foundations aiding this argument. Ayatollahi posits that the intellect, without referring to the external world, analyzes the contingent being and the necessary being and their relationship, concluding that if a contingent being exists in any given situation, a necessary being must also exist. He then moves to a philosophical analysis of the external world and states that if it proves that an external object, for example, “this pen here,” is a contingent being that exists, then the existence of anecessary being is verified.