یکی از بیماریهای روحانی که در روح انسان نفوذ میکند و ممکن است از آن خبر نداشته باشد و اتفاقا این بیماری را نشانه خوبی بداند این است که در سیر و سلوک عرفانی در ادیان و مکاتب عرفانی همیشه و صرفا به دنبال این باشد که به یک عده کارهای خارق العاده دست پیدا کند. مثلا بتوانند کشف و شهود عرفانی داشته باشند؛ یا بتوانند آینده افراد را بگویند و ذهنخوانی کنند. یا ممکن است با نیت خیری وارد سیر و سلوکی بشوند ولی بعد مدتی توهم و تخیل اینکه یک مرد بزرگ الهی شدهاند آنها را بردارد و دیگر با خدا هم فالوده نمیخورند؛ از بس روحانیت و فاز عرفانی آنها بالا زده است.
اصل و اساس و هدف تمام مکاتب عرفانی و برنامههای روحانی و معنوی یک چیز بیشتر نیست و آن این است که وجود ما را روح ما را از نواقص اخلاقی و معایب و صفات نفسانی پاک کند. اگر یک مکتب عرفانی وعده کشف و شهود و دیدن مغیبات و از اینجور حرفها را بدهد حتی اگر در فضای اسلام باشد باید از آن مکاتب و عرفا ترسید و فرار کرد؛ این سخنم یک دلیل مهم دارد. کسی که ادعا میکند که دارای تواناییهای خارق العاده و کشف و شهود شده است یا به شما این وعده ها را بدهد کم کم یک غرور و خودبینی کاذبِ دروغین در او و در شما به وجود میآورد که خود این منیت و غرور باعث میشود او خودش را از بقیه متفاوتتر و بهتر بداند. یعنی کسی که میخواست از طریق سیر و سلوک آدم شود آدمیتش را از دست داد. این قصه سر دراز دارد.
کرامت و معجزه مخصوص انبیا و اولیا خداوند است. برای کسانی که مسیرهای عرفانی و معنوی را در کنار دین خودشان طی میکنند کرامت معنای خاص دیگری دارد. کرامت برای یک انسان مومن مسلمان یا مسیحی یا با هر دینی مثلا و مصداقا این است که اگر توانست زمانی که همه انسانها خشمگین میشوند و از کوره در میروند او در آن لحظه این کار را نکرد و کظم غیط کند و خشمش را فرو برد؛ یا اگر کسی تفی در صورت ما انداخت یا فحش رکیکی داد یا باعث شد که ما تحریک به عصبانیت و داد زدن شویم ولی سکوت محض کردیم و آن را به خدا سپردیم چنین شخصی یک عارف واقعی است و اتفاقا این جور افراد را باید به دنبالشان افتاد و خواهش کرد که به ما بگویند چگونه میتوان به چنین مرتبه بزرگی در عرفان و اخلاق دست یافت.
اگر کسی عین آب خوردن میتوانست انتقام بگیرد و کینه خود را خالی کند ولی نکرد او آدم بزرگیست. البته نکته مهم این است که این کار را صرفا و تنها و ضرورتا برای رضای خدا انجام دهد نه اینکه از کسی بترسد و این کار را نکند چون این دیگر مرتبه و کرامت نیست بلکه بزدلی و ترسو بودن است که خودش نقص و صفت بد دیگری است.
من از شما خواهش میکنم همین یک فرمول را در زندگی پیاده کنید مطمئن باشید در مسیر خداوند خواهید بود و خداوند به شما کمک خواهد کرد و هرچه کرامت روحانی و اخلاقی باشد کم کم به شما هدیه خواهد کرد. اینکه بدانید قدرت، خواست و اراده خداوند چیزی جز بهترین کوششها و تلاشها در تغییر شخصیت ما نمیباشد. من این پیشفرض را در ذهن و درون خودم دارم و این نگرش را از قرآن و اهل بیت گرفتهام. خداوند لطف و کرم خودش را در زندگی ما اینگونه متجلی میکند که کم کم نواقص و اخلاقهای بد من را بگیرد؛ و الا کرامات و معجزات برای انبیا است و روزی هم که دست خود خداست و به هرکه در مسیر از بین بردن مرضهای اخلاقی تلاش کند و برای کسب روزی وظیفه خودش را انجام دهد خداوند به او کمک خواهد کرد.
سعی کنید زندگی امروزتان یک قدم جلوتر از زندگی دیروزتان باشد. رشد عرفانی و معنوی تنها خودش را به صورت این نوع از ارتباط بین من و خداوند نشان میدهد که من هر روز به صورت آگاهانه و برای کسب رضایت او تلاشی برای از بین بردن خودخواهی، غرور، عجلهها، ترسها، شهوتها، حسادتها، کینهها و خشمهای درونم انجام دهم تا آرامش و نور و حضور خداوند در من جاری گردد.
شما در هیچ جای قرآن نمیبینید که گفته باشد فلان مومن و مسلمان چون فلان ذکر را گفت یا فلان عمل را انجام داد و توانست مثلا طی الارض کند یا بتواند روی هوا راه برود پس محبوب و معشوق خداست. ولی آیات مختلفی میبیند در مورد اینکه آنها که خشمشان را فرو بردند یا آنها که اهل بخشش و عفو بودند آنها محسن و نیکوکارند و خداوند آنها را دوست دارد: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ». یا مومنین کسانی هستند که جز با همسران خود رابطه نمیگذارند و بر شهوت خود فائق میآیند. یا زنانی که خود را از نامحرم میپوشانند. آنها که شب و روز به یاد خدا مشغول اند. و صدها آیه از این دست آیات در قرآن یافت شود. در این رابطه مطلبی در مورد محسنین در قرآن نوشتهام که میتوانید به آن مراجعه کنید: میخواهی شاد باشی یا برنده باشی؟
1 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
واقعا
بنده خودم اینجور افرادی را دیدم
خیلی عالی بود استاد عزیز