در مورد کاریزما و پرسونالیتی در کتابهای به اصطلاح روانشناسی خیلی سخن به میان آمده است. اصل علم روانشناسی که طبیعتا به مسئله کاریزما و اینها نمیپردازد زیرا علم روانشناسی به دنبال شناسایی رفتارهای انسانی و عوامل ایجاد آن رفتارها است. مثلا اینکه فلان رفتار یک اختلال محسوب میگردد و راه درمان آن بهمان است.
دو ترم و اصطلاح کاریزما و پرسونالیتی دو واژه هستند که در علم جامعهشناختی و علوم سیاسی بیشتر به کار میروند. آن هم زمانی است که به تعریف شخصیتهای پرنفوذ معنوی و سیاسی مثل گاندی و ترامپ و مارکس و … اینها میپردازند. ولی خب یک عده انسانهای بیسواد و شیاد چه در آمریکا و چه در ایران معمولا در مورد این مسائل کتاب مینویسند و با آوردن یک عده مطالب معنوی و عرفانی و التقاط و مخلوط کردن آن مطالب به بحث من درآوردی روانشناسی ثروت و کاریزما و اینها میخواهند مردم بیچاره را فریب دهند.
این ترمها اصلا در علم روانشناسی جایی ندارند ولی اینها با اضافه کردن قید روانشناسی مثلا روانشانسی کاریزما و روانشناسی ثروت و روانشناسی چجوری مخ یک دختر یا پسر را بزنیم و قس علی هذا؛ میخواهند رنگ جدی بودن بحث را به این کارها بزنند. وگرنه این خرافات هیچ مبانی دینی، عرفانی، فلسفی و خصوصا علمی ندارند. شما هیچ مقالات پژوهشی و علمی و دانشگاهی نمیبیند که این چرندیات را قبول کرده باشند. جز در بازار زرد و سیاه کتاب، دیگر جایی این کتابها را نمیتوانید پیدا کنید.
حالا باری از این مقدمات که بگذریم اخیرا یک روانشناس را که سواد دانشگاهی هم داشت دیدم که ساعتها سخنرانی و دوره و کلاس در مورد اینکه چگونه بتوانیم شخصیتی جذاب و کاریزماتیک پیدا کنیم که مخ یک دختر یا پسر را بزنیم یا اینکه چجوری بتوانیم مشتری را گیج کنیم و جنسمان را به او بفروشانیم (بچاپانیم) گذاشته بود که من را بر آن داشت نکات مهمی اینجا بنویسم. مثلا میگفت برای اینکه یک نفر را به خودت جذب کنی وقتی به او پیام میدهی از او تعریف کن. وقتی او پیام داد یا زنگ زد دیر به او جواب بده. یا از او تعریف کن بعد ولش کن و از این جور حرفها…
خداوند در قرآن کریم در آیه ۹۶ سوره مریم صراحتا در مورد اینکه چگونه شخصیت جذابی پیدا کنیم تنها به دو ویژگی بسنده کرده است: یکی ایمان و یکی عمل صالح. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا: همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند».
ایمان و عمل صالح هم تکلیفش مشخص است. ایمان یعنی به سوی اطاعت خدا برگردیم و سر تسلیم به او فرو آوریم و تمام تکالیف خداوند که در قرآن آمده را انجام دهیم. عمل صالح نیز یعنی از بین بردن نواقص اخلاقی و جایگزین کردن آنها با اخلاقهای نیکو؛ مثلا اگر آدم اهل خشم و کینه و اینها هستیم حالا اهل بخشش و مهر و محبت شویم؛ اگر تا حالا آدم ترسو و مغروری بودیم از حالا انسان متواضع و شجاعی تبدیل شویم؛ اگر عجول هستیم صبور شویم؛ اگر تنبل هستیم با عرضه شویم و … با انجام همه اینها این سنت خداوند است که مهر و محبت یا همان کاریزما و جذابیت آن شخص را در دل همه انسانها قرار میدهد. حتی منظور از این آیه دل فرشتگان و موجودات غیبی هم هست؛ همانطور که در ترجمه الهی قمشه ای آمده است؛ یعنی خداوند مهر و کاریزمای ما را در دل همه خلق و همه فرشتگان قرار میدهد.
بنابراین اگر درون ما پر از نواقص باشد هرچقدر هم فن و فوت کاریزمایی روانشناسی کاریزما شدن را در خود بپرورانیم بازهم هیچ فایده ای نخواد داشت. ولی اینجا یک سوال مهم به وجود میآید که پس چرا ما مردان یا زنانی دیدهایم که با اینکه مومن و صالح نبوده اند ولی آدمهای جذابی بودهاند؟ پاسخ به این سوال خیلی جالب است. انسانهایی که ایمان ضعیفی دارند و اهل عمل صالح نیستند طبیعتا نفس و ایگوی آنها بزرگتر و فربهتر است؛ و وقتی با انسانی مواجه شوند که نفسانیت شدیدتری از خود دارند نفسشان به سوی آن انسانها کشش پیدا میکند. یا مثلا در خود کمبود و خلائی دارند مثلا شغل و یا تحصیلات یا دوستان یا شوهر و همسر و ماشین و خانه مناسبی ندارند و احساس عقده و کمبود دارند به انسانهایی که این خلا آنها را پر کند جذب میشوند.
بگذارید برایتان مثالی بزنم. مثلا یک مردی یا خانمی به جای اینکه ایمان و عمل صالح داشته باشد صرفا به طرز لباس پوشیدن و مدل لباس و مدل ماشین و مو و ریش و عطر و عشوهگری مردانه و زنانه و زبانبازیو مسائل جسمی و جنسی خود میپردازد طبیعتا انسانهایی که خوی نفسانی آنها به این مسائل گرایش دارد به این زن یا مرد گرایش پیدا میکنند. این که کاریزما نیست بلکه این بدل و سایه و جعل کاریزما است. معمولا اینگونه انسانها وقتی وارد حریم و زندگی آنها میشوید شاهد هزاران جور دروغ و ظلم و خیانت به همدیگر در آنها مشاهده میکنید. فقط از بیرون قشنگ مینماید وگرنه در درون پوشالی محض است.
چه جالب و به جا شاعر میگوید که وآنکه از گرگش خورد هردم شکست/ گرچه انسان می نماید گرگ هست/ وآن که با گرگش مدارا می کند/ خلق و خوی گرگ پیدا میکند. این خلق گرگانه است که خودش را در لباس کاریزما نشان میدهد. فاکتورهایی مثل بیماری شهوت و بیماریهای اخلاقی در درون یک انسان ممکن است آنقدر زیاد شود که نتواند شریک واقعی خود در زندگی را تشخصی دهد. آنقدر این گرگ در درون او بزرگ میشود که فقط از جنس خودش خوشش میآید.
دوستی داشتم خودش خیلی انسان مومن و صالحی بود؛ یکبار که از یک خانمی که همکلاس دانشگاهیش بود خواستگاری کرده بود بعد چند روز به او گفته بود چون تو خیلی صادق و راستگویی و خیلی ساده و بی غل و غشی من از تو خوشم نمیآید دوست دارم یکی مثل خودم پیدا کنم. جالب است نه؟ به نظرتان پاسخ چیست؟ خیلی روشن است. آن خانم از بس درونش بیماری روحی و اخلاقی داشته و گرگ درونش بیدار بوده که نتوانسته جنس خوب را تشخیص دهد. دقیقا مثل یک بیمار در بستر بیماری میماند که وقتی به او چلوکباب تعارف کنی پس میزند و نمیتواند بخورد و به جایش حاضر است هر چرت و پرتی بخورد ولی غذای به آن خوبی را نخورد. آن خانم کسی را ناخودآگاه خواسته که بعد مدتی به او خیانت کند یا راحت بتواند به او دروغ بگوید. حالا گاهی ما انسانهایی میبینیم نه در این حد ولی درصدی از این بیماری در آنها هست.
بنابراین گول این شیادان را نخورید. کاریزما دست خداست و او ببیند که بنده اش انسان صالحی شده مهرش را در دل همه هستی قرار میدهد حتی در دل حیوانات و گیاهان و … پیامبر اسلام هزار و پانصد سال است که مهرش در دلهاست. امام حسین علیهالسلام هزار و اندی است که مهرش در دل همه هستی است. آهو به امام رضا پناه برد. حضرت مریم از آسمان برایش غذا نازل میشد. همه اینها اثرات کاریزمای الهی است. خود خداوند در قرآن آیه 159 سوره آل عمران به پیامبر گفت: «به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد». خداوند کاریزما در این آیه را برای پیامبر در گرو اخلاق حسنه و خوشاخلاقی قرار داده است. خوش اخلاقی پیامبر امین بودن، صادق بودن، پاک بودن، مهربان بودن، شجاع بودن و … بود. نه اینکه پیامبر بخواهد با فریب کاری این کار را بکند. پیامبر زمانی که فرزندش ابراهیم از دنیا رفت آسمان تیره شد و همه گفتند دیدید برای پیامبر آسمان غمگین شد؟ پیامبر میتوانست از این جهل مردم برای کاریزما بودن خودشان سواستفاده کنند مثل شیادانی که در عرصه سیاست و روانشناسی ثروت و کاریزما انجام میدهند؛ ولی پیامبر صادقانه گفت ای مردم این خورشیدگرفتگی است و یک حادثه آسمانی است و ربطی به مرگ فرزندم ندارد.
2 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
سلام . وقت شما بخیر . مطلب بسیار زیبا و جالبی نوشتید خدا قوت
سلام خوشحالم که حوصله میکنید مطالب را میخوانید.