پرخوری نه تنها به یک رفتار جسمانی، بلکه به یک نمایه از الگوهای ذهنی عمیقتر در نظر گرفته میشود. ناخودآگاه ما شامل افکاری، احساسات و تمایلاتی است که ممکن است در سطح هوشیار ذهن حضور نداشته باشند، اما باز هم بر رفتارها و تصمیمات ما تأثیرگذارند. همانطور که ذهن یا “ایگو” به دنبال پر کردن خود با افکار و اصوات ذهنی میگردد، ممکن است بدن به دنبال پرخوری باشد تا نوعی از خلأ یا نیاز ناآگاهانه را پر کند. این خلأ میتواند ناشی از تنشهای عاطفی، اضطراب، یا حتی فقدان معنای شخصی باشد.
مثال مشهور در این رابطه ممکن است شخصی باشد که به دلیل استرس یا اضطراب مزمن به خوردن بیش از حد روی میآورد. در سطح هوشیار، ممکن است فرد به دنبال آرامش یا لذت موقت از طریق غذا خوردن باشد، اما در سطح ناخودآگاه، ممکن است تلاش برای پر کردن خلأ عاطفی یا روانیای باشد که در زندگی فرد وجود دارد.
پرخوری میتواند واکنشی به فشارهای خارجی و داخلی باشد که فرد آنها را تجربه کرده است. به عبارت دیگر، همانطور که ذهن از طریق صداهای ذهنی و افکار به دنبال تغذیه خود است، بدن نیز میتواند به طور ناخودآگاه از غذا به وسیلهای برای پاسخگویی به نیازهای نئشگون ذهنی استفاده کند.
برای مقابله با این مسئله، نیاز است که ارتباط میان ذهن و بدن را بهتر بشناسیم و مهارتهایی را توسعه دهیم که به ما کمک کند تا به نیازهای واقعی خود پاسخ دهیم، نه تنها به نیازهای ظاهری یا ورودیهای ناخودآگاه. تمریناتی مانند مدیتیشن و ذهنآگاهی میتوانند به فرد کمک کنند تا الگوهای ذهنی ناآگاهانه را شناسایی کرده و از واکنشهای خودکار بدن به احساسات ناپایدار، از جمله پرخوری، دوری کنند.