توضیحات
این جزوه، خلاصه کاربردی کتاب عقل و اعتقاد دینی اثر مایکل پترسون است. 14 فصل این کتاب به نحوی خلاصه شده است که هم در آزمون دکتری رشته های الهیات، فلسفه و کلام، فلسفه غرب و سایر رشتهها و آزمونها کاربرد دارد و هم قواعد عقلی، منطقی و کلامی که از منظر فیلسوفان غربی در تحلیل مسائل دینی فراگرفتن آنها مهم است در این جزوه در قالب نکتهها مفصلا بیان شده است.
در این جزوه سعی شده تنها به خلاصهای که فقط آمادگی آزمونی ایجاد میکند بسنده نکند بلکه خلاصه طوری شفاف و موجز بیان گردد که در یادگیری و بالابردن دانش مخاطب هم موثر باشد.
به جرات این خلاصه به نحوی نوشته است که لب مطالب کتاب بیان شده و مخاطب را از مراجعه به کتاب کاملا مستغنی میکند.
این جزوه توسط حمید خسروانی تهیه شده و در وب سایت شخصی https://hamidkhosravani.ir/ قابل دسترسی است.
یکی از مباحث مهمی که در این جزوه با آن آشنا می شویم این است که: عقلگرایان حداکثری که همان قرینهگرایان حداکثری و بنیان انگاران حداکثری هستند قائلاند که وقتی یک گزاره صادق، معنادار و مقبول است که دو شرط داشته باشد:
- یکی اینکه براهین کافی له آنها وجود داشته باشد. منظور این است که گزارههای نظری سرانجام با گزارههای بدیهی پایه اثبات شوند. گزارههای بدیهی پایه هم دو قسم اند. یکی آنکه کذبشان محال است و پایه آن ها همگی اصل عدم اجتماع نقیضین است زیرا در هر اثبات خودش پیش فرض و مبدا بدیهی است. دوم گزاره های تجربی درونی و بیرونی یا حواس ظاهری و وجدانی که البته حواس ظاهری نیز بر پیش فرض مطابقت عین با ذهن سوار است.
نقدی که بر این نظر وارد است این است که اولا خود این نظر بدیهی نیست و خود ویرانگر است؛ ثانیاً تنها علمی که بر پایه بدیهیات است منطق است و هر علمی را به منطق تحلیل بردن روش درستی نیست. تنها علومی که بر پایه حواس ظاهری سوارند علوم تجربی هستند و این باعث میشود هیچ گزاره غیر تجربی مقبول نباشد.
- شرط دوم این است که مقبول همه عقلا شود. اما اولاً استقرا به تمام عقلای عالم (تمام زمان و مکان ها) امکانپذیر نیست. ثانیاً اگر فرضا اگر هم قانع شوند این قانع شدن و یقین پیدا کردن ناظر به شخص است و نه ناظر به واقع. ما از یقین آور بودن برای شخص نمیتوانیم صدق یک گزاره را اثبات کنیم.
در مقابل عقلگرایان انتقادی یا معرفتشناسی اصلاح شده میگویند بدیهی در گزاره های غیر منطقی و غیر تجربی شخصی است؛ زیرا اثبات منوط به معرفت است و معرفت نیز شخصی است و متکی به شخص است؛ پس میتوان گزاره «خدا وجود دارد» را معرفتی پایه و اثبات شده قرار داد و با آن گزاره های دیگر دینی را اثبات کرد.
این نکته را نیز اضافه کنیم که معرفت غیر منطقی و غیر تجربی حسی مثل تجربه دینی یا شهود قلبی یک معرفت شخصی و متکی به شخص است و این تجربه دینی میتواند برای هر شخصی بدیهی و پایه قرار بگیرد و با آن گزاره های نظری را اثبات کند. اقناع عقلی در صورتی حاصل میشود که معتقدان و نامعتقدان به گزاره های دینی مجموعه اعتقادات و پیشفرضهای مشترکی داشته باشند که حالا بتوانند مقدمه بر برهان خداشناسی معتبری واقع شوند اما این امر غیر ممکن است.
فصل های این کتاب:
ماهیت خداوند (قبل از اثبات وجودش)
براهین خداشناسی: ادله ای در تایید وجود خداوند
مسئله شر. (مسئله ای علیه وجود خدا)
شناخت خدا بدون توسل به برهان (آیا اعتقاد به خدا نیاز به مبنا دارد؟)
زبان دین (چگونه معنادار درباره خدا سخن بگوییم؟)
فصل 9
(آیا خدا در امور زمینی دخالت میکند؟)
حیات پس از مرگ: آیا دلیلی برای امیدواری وجود دارد؟
(علم و دین باهم ناسازگارند یا سازگار؟)
(چگونه تنوع ادیان را تبیین کرد؟)