بسیاری از افراد ممکن است در دوره جوانی و زیبایی بیش از حد به ظواهر زندگی توجه کنند و از ارزشها و معنای عمیقتر زندگی غافل شوند. توصیه من این به افراد این است که پیش از کاهش جذابیتهای ظاهری خود، تلاش کنند تا لایههای عمیقتری را به زندگیشان وارد کنند.
در دوران جوانی، جذابیت ظاهری و توجه دیگران میتواند باعث شود که فرد به ظواهر و سطحینگری روی آورد به این امید که این جذابیت همیشه با او باقی بماند. اما واقعیت این است که زیبایی و جوانی محدود و گذرا هستند و با گذشت زمان از دست میروند. وقتی موهای ما سفید شود و پوستمان چروک بیافتد، ممکن است توجه و علاقه دیگران به ما کاهش یابد. در این حالات، اگر فرد عمق معنوی و باطن لازم را در زندگی خود پیدا نکرده باشد، احتمال افسردگی و احساس بیمعنایی در زندگی برای او افزایش مییابد.
اگر قبل از اینکه زیباییهای ظاهری کاهش یابند، درک عمیقتری از زندگی، ارزشها و معنای وجودی به دست آوریم، با تغییرات ظاهری زندگی، استوارتر و مقاومتر خواهیم بود. زمانی که لایههای عمیقتری از فهم و معنا را به زندگی وارد کنیم، بر اساس آن میتوانیم یک هویت و ارزش داخلی قویتر بسازیم که مستقل از ظاهر جسمی ما باشد.
یکی از راههای عملی برای افزایش عمق زندگی، پرداختن به فعالیتهایی است که نیاز به دروننگری، تفکر و حساسیت عاطفی دارند. مشارکت در فعالیتهای انسانی، فرهنگی، هنری یا حتی مذهبی میتواند به فرد کمک کند تا ارکان محکمتری برای زندگیاش بیابد. این فعالیتها اغلب به فرد کمک میکنند تا از ظواهر سطحی زندگی فراتر رفته و به سمت یافتن معنای عمیقتر حرکت کند.
برای مثال، فردی که فقط به زیبایی و جوانی خود توجه دارد، ممکن است با از دست رفتن این خصوصیات با بحران هویت مواجه شود. اما فردی که در زمان جوانی در هنر یا ادبیات عمیق شده است و با نگاهی ژرف به روابط انسانی پرداخته، میتواند ارتباط خود با جهان و دیگران را بر پایههای محکمتری از معنا و درک انسانی بنا کند.
بنابراین با تلاش برای یافتن عمقهای پنهانتر زندگی، میتوانیم زندگیای پایدارتر و معنادارتر برای خود بسازیم که در دوران پیری نیز ما را حفظ کند و از سقوط به دام افسردگی و بیهدفی جلوگیری کند. این مسیر به سمت زندگیای با کیفیت و متعادل، میتواند همواره داراییای ارزشمند برای هر انسانی باشد.