دعای کمیل را دلم میخواهد دعای بیدارشدگان بنامم؛ چون وقتی بند بند آن را میخوانیم گویی از زبان کسی گفته شده است که از خواب غفلت بیدار شده و حالا از تمام زمانهایی که در خواب گناه و غفلت به سر میبرده پشیمان و خاک بر سر است و به دامن خداوند پناه برده است.
همانگونه که در سند دعای کمیل آمده است حضرت علی (ع) وقتی این دعا را به یار خود کمیل انتقال میداد ذکر میکند که این دعا، دعای حضرت خضر است. حال وقتی بند بند این دعا را میخوانیم این سوال پدید میآید که العیاذ بالله مگر حضرت خضر که از اولیاءالله است این دعا را میخواند از خطاکاران است؟ مثلا در بندی در دعای کمیل آمده است که «… وَ دَوامِ تَفْريطى وَ جَهالَتى وَ كَثْرَةِ شَهَواتى وَ غَفْلَتى…» این بند از دهن کسی در میاید که قبلا در شهوت تفریط میکرده است و حال بیدار شده است. میتوان گفت این دعا را حضرت خضر که او هم از حضرت حق دریافت کرده است به عنوان سرمایهای برای مومنینی که قصد برگشت به سوی الله را دارند دریافت و انتقال دادهاند؛ تا روش درست و حکمی و الهی برگشت به سوی الله و طرز بیان درونیات خود به حضرت حق را یاد بدهند. البته میتوان این نظر را هم ارائه داد که از آنجا که اولیاء الهی حتی برای ترک مستحب خود نیز استغفار و توبه میکردهاند در برابر حضرت حق خود را حقیر و خطاکاران میدانند و حتی امر مباحی هم که انجام میدادهاند خود را مقصر میدانستهاند و همین که در زندان تن و دنیا چند صباحی اسیر شدهاند حتی برای همین امر که به اراده الهی است نیز توبه میکردهاند.
ولی با همه این اوصاف وقتی بند بند این دعا خوانده میشود واقعا برای بنده مومنی است که دچار غفلت بوده و در شهوت و سیاهی میغلتیده است و حالا از همه آن خطاها و گناهان از اعماق درون خویش پشیمان صددرصد شده است و حالا قصد رجوع به او را دارد ولی آنقدر خود را سیاه میبیند که رویی برای خود در نزد خدا نمیبیند و با اقرار گناهان خود و تاکید بر غفران و کرم خداوند امید و منتظر بخششی از سوی حضرت حق است.
دعا و امید و گریه
در این قسمت دلم خواست از قسمت پایانی این دعا شروع کنم و نکاتی که به ذهنم میرسد را بگویم و حالا در نوشتههای بعدی به سراغ سایر قسمتهای آن برویم.
در پایان این دعا با این بند روبه روییم: يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلا الدُّعاءَ … يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ.
در این بند تاکید من بر سه عبارت کلیدی است. گوینده این دعا چقدر عالمانه و ظریف بیان میکند که ای کسی که رضایتت زود به دست میاید و یا ای کسی که از بندهات زود خشنود میگردی ببخش کسی را که ملکی جز دعا ندارد. حال حسن انتخاب این عبارت این است که همانگونه که میدانیم مِلک یا مایملک انسان، دارایی و چیزی است که به آن پناه میبرد و در حصار دیوار و سقف آن و در سایه امن آن از آفات و آسیبها در امان میماند. دعا به ملک و مایملک تشبیه شده است. یعنی انسانی که در غفلت به سر میبرد و در گناه غرق شده است و حالا از خواب این غفلت بیدار شده است تنها پناه و حصار و سایهای که دارد دعا است و درخواست از خداوند است. دعا خانهای است که انسان به آن داخل میشود و در آن امنیت مییابد.
راس مال همان سرمایه مادی انسان است که پسانداز کرده و یا جمع کرده است تا در روز مبادا از آن استفاده کند و یا به زخمی بزند. حال در اینجا امید و رجا به رحمت و آمرزش خداوند به سرمایه تشبیه شده است. تنها سرمایه انسان که میتواند همیشه به آن امید داشته باشد و بداند که در روز مبادا میتواند از آن استفاده کند امید به خداوند است. انسان مومن هرچقدر هم در خطا و گناه غلت بزند بازهم در ته دلش به رحمت و آمرزش خداوند امید بسته است. پس این امید و رجا سرمایه انسان است که وقتی از خواب غفلت بیدار میگردد به آن متوسل میشود.
سومین بند مورد اشاره خیلی زیباست. اشک و گریه یا بکاء به سلاح تشبیه شده است. انسان با سلاح از خود در برابر اشرار و شرور و وحشیها دفاع میکند. مثلا وقتی در بیابانی حیوان وحشی به انسان حمله میکند میتواند با اسلحهای که در دست دارد از خود دفاع کند. ولی وجه شبه اشک به اسلحه چیست؟ زیرا اسلحه فقط در مقابل دشمن استفاده میشود. حال مگر با اشک چه دشمنی را میتوان دفع کرد؟ اینجا میتوان یک حدس زد و آن این است که بزرگترین دشمن و شروری که قصد هلاکت انسان را دارد و از هر وسیلهای استفاده میکند تا انسان را نابود کند کسی نیست جز شیطان. پس این بند از دعا بیهوده گفته نشده است. اینجاست که میتوان بدون هیچ فوت وقتی گفت که اشک و آه و ناله و گریه سلاح برندهای در برابر شیطان است. هر قطره اشک و هر آه و ناله تیری است که به سمت شیطان پرتاپ میگردد و او را از انسان دور میکند. به همین دلیل است که در دین اسلام به اشک و آه و ناله در پیشگاه خداوند تاکید بسیار شده است. بدون نیاز به هیچ اثباتی هرکدام از ما تجربه کردهایم که با اشک و آه و ناله احساس سبکی کردهایم و حس کردهایم که به خداوند و فطرت و باطن پاک و نورانی خویش نزدیکتر شدهایم. این به این دلیل است که با اشک شیطان سیطره خود را بر ما از دست میدهد و دور میشود و همین که او دور میشود خداوند به ما نزدیک میشود. شیطان که سیاهی است وقتی کنار میرود معلوم است که خداوند که نور مطلق است طلوع میکند.
آیت الله جوادی آملی درباره این فقره از دعای کمیل همین سخن ما را تاکید میکند: «در جهاد اکبر، گریه انسان، تیراندازی او به دشمن است: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء و باید هر لحظه با اشک و آه، مرزداری و تیراندازی کند؛ شیطان میخواهد او را به غفلت بکشاند و او باید به درگاه خدا ناله و زاری کند تا شیطان به سویش نیاید» (تفسیر تسنیم، ج19، ص659).