جان می دهی به رود به فصل بهار هم
آری به چشم مردمِ چشم انتظار هم
سرخی گل نتیجه بوسیدن تو است
گل چیست؟ دانه های درون انار هم
جان میشود سراسر این جسم مرده ام
یک بار اگر سری بزنی بر مزار هم
مانند رود می گذری پیش چشم من
رد میشوی سریع تو مثل قطار هم
دامی گذاشتی و به کنجی گریختی
اینها نبود رسم تو وقت شکار هم
هر کس که دیده روی تو دریا شده دلش
دریا بکن تو این دل پرشوره زار هم
شاعر: حمید خسروانی

3 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
[…] غزلی با نام «نگاه گم شده» […]
.
بسیار زیبا و پر احساس بود.
درود