روزی یک استادی تمرین جالبی به من یاد داد. من که گاهی دچار خودمشغولی و افکار و تخیلات منفی میشدم افکاری از جمله ناامیدی، یاس، نفرت و کینه از کسی، غم، شکست و … باعث میشد که ساعتها در آن افکار غرق شوم و به سلامتی جسم و روح خود و هچنین به وقت و فرصتم صدمه بزنم. آن استاد گفت دنیای افکار و تخیلات مثل تکه های یخ در یک اقیانوس است که از روی آنها گذر میکنیم و برای توقف در هر یخ کلا سه ثانیه فرصت داریم وگرنه به درون آب میفتیم. در هر چه غرق بشویم میمیریم و این غرق شدن هیچ استثنایی ندارد؛ در هر چه غرق شویم قطعا خواهیم مرد هرچه که بخواهد باشد.
برای نماندن در این افکار باید به محض آمدن این افکار اگر درجایی نشسته ایم سریع بلند شویم. اگر سرپا هستیم خودمان را آٰرام به یک میز یا دیوار بکوبیم. اگر دراز کشیدهایم بلند شویم یک لیوان آب بخوریم و از این جور تمرین ها و کارها. از نظر فیزیکی و ذهنی باید موقعیت خودمان را تغییر دهیم. مثال دیگر برای این افکار گلوله برف است. افکار منفی مثل گلوله برف در دل کوه هستند اگر در آن افکار توقف کنیم این افکار تبدیل به بهمن میشوند و در عرض چند دقیقه ما را به کشتن و تخریب میدهند. در کل مهمترین درمان و راه حل برای فرار از این افکار این است که خودمان را به کاری مشغول کنیم تا کم کم آن افکار ما را ول کنند. آن افکار زمانی ما را رها خواهند کرد که ما با انجام یک کار عدم توجه خودمان را به آنها نشان دهیم. به هرچیزی که بی توجه باشیم قطعا از بین خواهند رفت. اگر شما در این زمینه تجربه ای داشتید حتما استقبال میکنم و اینجا نشرش میدهم.