پیرو حدیث جنود عقل و جهل امام صادق علیهالسلام (در این رابطه بخوانید لشگریان عقل و لشگریان نادانی) مطلبی به ذهنم رسید که فوق العاده مطلب مهم و عجیبی است. در این حدیث امام صادق، عقل و لشگریانش را و جهل و لشگریانش را واقعا موجودی منحاز و جدا و واقعی میداند. بلافاصله بعد از خواندن این حدیث این سوال برایم ایجاد شد که خب آیا من باید مثلا سرباز و نیروی صبر و یا امید و … را پیدا کنم یا آنها باید من را پیدا کنند و در جان من بنشینند؟ پاسخ این سوالم خود حضرت امام صادق در پایان حدیث دادهاند ایشان میگویند:
«پس تمام این صفات (هفتاد و پنجگانه) که لشکریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنى که خدا دلش را بایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند تا تدریجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش بدست نیاید خدا ما و شما را بفرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد».
اگر توجه کنید گفته میشود که این نیروها و لشگریان مثبت یعنی سربازان عقل، جز با شناختن آنها به دست نمیآیند و لشگریان جهل نیز جز با شناختن آنها از ما دور نمیشوند. این یعنی از جانب من باید ابتدا تلاشی صورت بگیرد تا آنها من را انتخاب کنند. عجب. تا حالا فکر میکردم من بدون هیچ مقدمه ای باید سعی کنم صبور و امیدوار و با ایمان و … باشم ولی حالا متوجه شده ام که از جانب من باید ابتدا تلاشی صورت بگیرد. گویی شبیه به استخدام در یک شرکت است که ابتدا من باید رزومهام را بفرستم. اگر رزومهای مطابق با اعمال جاهلانه بفرستم لشگریان جهل من را انتخاب میکنند و اگر رزومه مثبتی بفرستم لشگریان عقل من را انتخاب میکنند. و این سعادت و استخدام نیروی های عقل شدن جز با شناختن آنها حاصل نمیشود. شناخت هم زمانی حاصل میشود که من عمرم را صرف خواندن قرآن و عمل به شریعت کنم کم کم این سعادت حاصل میشود.
ما میدانیم که سخن انبیا و امامان مجاز و شعر نیست بلکه حقیقت است و حمل بر مجاز کردن هم قرینه میخواهد و در این حدیث نص و ظاهر حدیث قائل است که سربازان عقل و سربازان جهل واقعا در عالم هستی وجود دارند و خداوند آنها را خلق کرده است. اگر اینطور است پس لازمه این سخن این است که ما باید تلاش کنیم که این سربازان را پیدا کنیم. تا جایی که معلوم است این است که سربازان جهل و نادانی در ما رخنه کردهاند. جامعه را ببینید غالبا انسانهای بدبین، کم ایمان یا بی ایمان ، عجول، و ترسو شدهاند. هرکه در میان این انسانها گذر کند بعید است حرفم را تایید نکند. این نشان میدهد که بشر رزومه و کارنامه خوبی از نظر شناخت دین و عمل به شریعت و ترک معصیت انجام نداده است. و ناخواسته سربازان جهل در جان آنها رسوخ کرده است.
از این حدیث هم که یاد گرفتیم این ما نیستیم که به زور لشگر عقل را در جانمان قرار دهیم بلکه ما باید کارنامه سالمی را حداقل به مدت دو سه سال پشت سر هم برای آنها بفرستیم آنها نیز کم کم به جان ما نفوذ میکنند و هر موقع نور عقل و صبر و امید و ایمان و … بیایند جایی برای تاریکی و تیرگی یاس و کفر و عجله و… باقی نمیماند و آنها را تار و مار میکنند.
حدیث به این مهمی در منابع حدیثی ما هست و ما موظف به خواندن و عمل به این احادیث هستیم ولی چه فایده؟