رفیق حقیقی و رفیق اعتباری

وقتی بنده‌ای به خداوند ایمان می‌آورد این ایمان معانی مختلفی دارد که من در نوشته‌هایم گاهی به یکی از آن معانی می‌پردازم. ولی در اینجا می‌خواهم به یکی از معانی قلبی و عرفانی و شهودی آن بپردازم که کاملا با موضوع بحثمان در ارتباط است.

ایمان آوردن به خداوند به خصوص زمانی که شخصی ارتباطش با خداوند خیلی زیاد می‌شود و این زیاد شدن خودش را خصوصا در اعمال عبادی بیشتر نشان می‌دهد (مثلا اهل نماز شب می‌شود و شبها سِّر و رازی با خداوند پیدا می‌کند و در همه کارها به خداوند و ربوبیت او تکیه دارد) به نحوی ادعا و اعلام طرح دوستی با خداوند است. به این معنی که من تنها تو را به عنوان دوست واقعی خودم انتخاب کرده‌ام و جز تو به کسی وابسته نمی‌شوم و از کسی طلب یاری نمی‌کنم. این هم یک معنی ایمان است.

امتحانات خداوند برای ارزیابی ادعای دوستی

وقتی این اتفاق می‌افتد خداوند شروع می‌کند به امتحان و آزمایش آن شخص که ببینم واقعا آیا راست می‌گوید و بر سر حرفش باقی است. به حکم خود قرآن نیز این امتحان برای آن افراد وجود دارد و یک سنت از سنن الهی است. در آیه ۲ سوره عنکبوت خداوند دقیقا و با صراحت به این معنای از ایمان اشاره می‌کند: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ: آیا مردم گمان کرده‌اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها می‌شوند و آنان [به وسیله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟».

این امتحان‌ها و آزمایش‌ها آنقدر پنهانی و به اصطلاح سوپرایز کننده اتفاق می‌افتد که فهمیدن آن و درکش کار هر کسی نیست. مثلا یک دوستی یا چیزی را وارد زندگی آدمی می‌کند که انسان آن را خیلی دوست دارد و به آن وابسته می‌شود؛ تا ببیند آیا دوستی خدا را به دوستی و علاقه به او عوض می‌کند. یا انسان را در مهلکه یک گناه قرار می‌دهد تا ببیند آیا می‌تواند از آن گناه دوری کند. البته درست است که این امتحان گاهی به این خاطر صورت می‌گیرد که قدرت ایمان شخص را بسنجد ولی در اغلب اوقات به این دلیل صورت می‌پذیرد که ادعای طرح دوستی انداختن با خدا لوازمی دارد و باید آن لوازم موجود باشد تا این دوستی همیشگی و واقعی و حقیقی شود. همینطور الکی نمی‌شود.

با خدا طرح دوستی انداختن شرایط، لوازم و لواحقی دارد. مهمترین و اصلی‌ترین شرط و لازمه دوستی با خدا این است که انسان در هیچ یک از جنبه‌های زندگیش رفاقت و دوستی و محبت خداوند را با کس دیگری عوض نکند. و تنها رب و اله خود را خداوند بداند. این در حرف آسان است ولی در عمل کار حضرت فیل است. خیلی سخت است.

حالا خداوند به همین وسیله، انسان مدعی ایمان (ایمان به معنای دوستی) را در ابتلا و امتحان قرار می‌دهد. ولی از آنجا که آن شخص با نیت قلبی و از روی صداقت و عشق با خداوند طرح دوستی انداخته است خداوند نیز به حکم رحیم و مهربان بودنش دل آن شخص را نمی‌شکند و اتفاقا با قرار دادن در امتحان الهی، اسیر نفس کردن و دچار رنج و بلا کردن می‌خواهد شیره آن شخص را بکشد.

می‌خواهد او را ابتدا به همه چیز وابسته کند و سپس همه چیز را از او بگیرد تا به او در میدان عمل و تجربه یاد بدهد که اگر من را برای همیشه می‌خواهی و می‌خواهی که در دنیا و خصوصا در آخرت بیایی در آغوش من تا ابد با هم عشق بازی کنیم شرط و شروط دارد نمی‌شود در آغوش کس دیگری باشی و دلت پیش او باشد و بعد از اینور آغوش من را هم بخواهی. یا من یا دیگری. یا من یا دیگر چیزها. (در رابطه با وابستگی این مطلب از من را بخوانید: وابستگی، ساختار و محتوا).

این بیان در مورد خداوند عین واقعیت است؛ زیرا به این صفت خداوند در اصطلاح عرفانی،‌ اخلاقی و کلامی غیرت می‌گویند. در حدیث داریم که:«القلبُ حرمُ الله، فلا تسکن فی حرم الله غیر الله؛ قلب حرم خداوند است، در حرم خدا غیر خدا را جای ندهید» (بحار الانوار، ج 70، ص 25). امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «خداوند تبارک و تعالی غیور است و هر غیرتمندی را دوست می‏‌دارد و از غیرتمندی اوست که زشت کاری‌های نهان و پیدا را حرام فرموده‏ است»‌ (الکافی، ج 5،‌ ص 535؛‌ منتخب میزان الحکمه، ص 438).

رفیق واقعی و رفیق اعتباری

ضمن بیان بالا خداوند با وابسته کردن انسان و دوباره با بازپس گرفتن چیزها از او به او نکته خیلی مهمی یاد می‌دهد که تقریبا نکته بحث ما در اینجا آشکار می‌گردد. خداوند در عمل به انسان مدعی دوستی یاد می‌دهد که واقعا هیچ چیزی در این دنیا ارزش دل بستن و وابسته شدن را ندارد. گاهی مردی عاشق زن زیبارو یا خانمی عاشق مرد خوبی می‌شود و با او یا ازدواج می‌کند یا نمی‌کند ولی هر لحظه ممکن است زیر پایش را خالی و ترکش کند؛ حتی اگر خیلی در ظاهر قابل اعتماد باشد و قول و عهد دوستی عمرانی بدهد. حتی اگر هم بماند همین که در لحظه مرگ مجبوری ترکش کنی نشان از بی‌ارزش بود این دنیا و تعلقات آن است. گاهی پست و مقامی به دست می‌آوری و بعد مدتی به طرز خیلی بی‌رحمانه‌ای جهان آن مقام را از تو می‌گیرد و صورتت را بر خاک می‌مالد. گاهی مال و اموالی سالها جمع کرده‌ای و یک شبه به باد می‌رود. گاهی سالها درس خوانده‌ای و تحصیلات و کرسی تدریست را از تو می‌گیرند.

بعد از اینکه این امتحان‌ها و از دست‌دادن‌ها برای شخص با ایمان مدعی دوستی صورت گرفت و به خوبی به در و دیوار خورد و بارها سرش،‌ پایش و دلش شکست و قریحه پناه بردن به خداوند و حالت اضطرار برایش شکل گرفت اینبار دیگر با آگاهی کامل و چشم باز و دلی روشن به سوی خدا بر می‌گردد؛ و اینجاست که متوجه می‌شود که بعد از این همه دور زدن تنها کسی که ارزش دوست داشتن و رفاقت و عشق ورزیدن داشت خداوند تبارک و تعالی بود. می‌فهمد که تنها اوست که همیشه با او بود حتی وقتی که می‌رفت و وابسته به یک معشوق می‌شد و دلش را به او داده بود باز هم خدا در او نفس می‌کشید و قلبش را می‌تپید. خدا بود که روزیش را می‌داد و از طوفان حوادث با جان سالم گذرش می‌داد.

اینجا تازه ملتفت می‌شود که ای بابا رفیق و دوست واقعی که ملاک آن این است همیشه با تو باشد حتی وقتی به او بی‌مهری می‌کنی و به او پشت می‌کنی دست از تو بر نمی‌دارد خدا بود ولی من اصلا او را نمی‌دیدم. تازه بالاتر از همه اینها دوست واقعی اوست چون قدرت و مهرش از هر موجودی بالاتر است. اوست که اگر اراده کند بر چشم بر هم زدنی هر خواسته‌ای داشته باشد برایش براورده می‌کند. ولی من به او اهمیت نمی‌دادم.

نتیجه اینکه تمام دوستی‌ها و رفاقت‌ها سایه و مجازی از دوستی خداست. دوست و رفیق واقعی و حقیقی خداست. بقیه دوستی‌ها اعتباری محض است و از خودشان اصالتی ندارند.

پاکسازی کامل انسان از نواقص برای در آغوش گرفتن خداوند

در ادامه این بحث خیلی مهم این نکته را باید افزود که وقتی انسان مومن طرح دوستی با خدا می‌اندازد ممکن است آن شخص در وجودش نواقصی دارد که هنوز به آنها آگاهی نیافته. مثلا دچار غرور است. یا دچار حرص و طمع است. یا دچار بیماری شهوت است و خودش خبر ندارد. حال خداوند بر اساس قوانین و سنت‌های خود که بر جهان حاکم کرده است ضرورتا می‌بایست ابتدا انسان را از این نواقص و عیوب پاکسازی کند تا آنگاه بتواند محرم حریم خداوند شود. خداوند پاک و منزه محض از هر شائبه و ماهیت و کدورتی است و وارد حریم آغوش او شدن انسان بی‌نهایت پاکی را می‌طلبد. به همین دلیل است که در این نوشته: «نیایش بیدارشدگان (۲) خدا در هیچ حالتی ما را رها نمی‌کند» توضیح دادیم شیطان و دسیسه‌های او مامور و دربانی الهی از طرف خداوند هستند که با در دام انداختن انسان،‌ او را از وارد حریم خدا شدن باز می‌دارند تا زمانی که آن شخص با توبه و نیایش و اشک و آه و ناله و خاک بر سر گرفتن دست از تمام آن صفات و نواقص مذموم بر دارد. (در این رابطه این مطلب را بخوانید: نیایش بیدارشدگان (۱) (نیایش، امید و گریه)). آنگاه که پاکِ پاک شد اصلا دیگر نیازی نیست به زور وارد حریم خدا شود زیرا اینجا جا برای خدا باز شده و خدا خودش به آغوش ما می‌آید.

نیایش بیدارشدگان (2) خدا در هیچ حالتی ما را رها نمی‌کند
گذر از تاریکی شرط رسیدن به روشنایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.